وقتي داري تو عمق وجودت مي گردي، دنبال چيزي تو گذشته و حال ات، دنبال يه چيزي كه "مرگانيت" رو به خودت ثابت كني، يه چيزي مثل خوره مي خوردت. ميرسي به آينده، مرگ واسه خودش آدمي شده و اين خوره ه كم كم همه وجودت رو گرفته عين يه گياه كه مي پيچه به ديوار و ميره بالا. ناخودآگاه عاشق اين خوره ه مي شي و از اينكه عاشقشي لذت مي بري. دوست داري اين خوره ه بيوفته به جونت و عذاب بكشي. شبا با يادش بلند بلند گريه كني. از خوشبختي آدم اينه كه هرچي بره جلوتر، نخواد كه برگرده
مداد قلم هاي زيادي دوروبرش بود. خم شده بود رو تخته شاسي اش. سرشو مياورد بالا، روبروش رو نگاه ميكرد، بعد سرشو مينداخت پائين تند و تند مي كشيد -"چرا رو زمين نشستي؟" سرشو بالا كرد، ابرو سمت راستش بالا رفت "زمين؟" از كنار دستش مداد سياه رو برداشت و نگام كرد" سرده!" -" آره، هوا تاريك شده" اينور اونور رو نگاه كرد. چند بار پلك زد و عينكش رو جابجا كرد. سرعت دستش بيشتر شده بود. پرسيدم "چرا انقدر عجله داري؟" سرش رو آورد بالا و غضبناك نگاهم كرد" يه زماني، يه مداد آبي اي بود...."خيره موند . بعد از چند دقيقه بخودش اومد. گوله شد تو تخته شاسي. عينكش رو درآورد و پاك كرد. چشمش رو ماليد و كارش رو از سر گرفت :" مداد آبي روياهاي زيادي داشت" و
كيتي كت دلش درد مي كنه از گلو تا بالاي ناف. كيتي كت دلش كوچيك شده. كيتي كت دلش درد مي كنه
دلمون تنگ ميشه!واسه آدم ها، جاها، چيزها!بعد زمان ، زمان، زمان، بعد فكر، فكر بعد ياد ميگيري!بعد عادت! همه به اين عادت كردنه عادت مي كنيم!به اين زمانه!به اين چيزي كه بايد گفته شه
رابطه اي كه بخواد با وبلاگ آدم بالا پائين شه همون بهتر كه به وجود نياد
ميگن كه ناپلئون خان خانا گفته كه " تاج افتاده رو زمين، فقط بايد خم شي برش داري"، ناپلئونم واسه خودش آدمي بوده. ما كه هرچي بيشتر خم ميشيم به تاجه كه نميرسيم هيچ،فقط شلوارمون جرواجر ميشه
سه تايي، همه چيزمون رو باختيم. باهمديگه و براي همديگه گريه كرديم و اون فقط مي خنديد و هنوزم
هميشه، وقتايي كه يكيو مي خواي نيست. آدم!!!! آ-د-م نبايد. خودشو. به. آ-د-م!!! ديگه . وصل كنه
همش از حماقت و خودخواهي من بود. مي مردم يه كلام حرف بزنم همه چي ختم شه!مغروره، خودخواهه،ابله، لجبازه،غددددده
كثافت