Anonymous

No time...No where...No ONE

Sunday, April 30, 2006

 

man kheili tanhaaaaaaaaaaam!

آخ جون!..."ميل نجوميو ديدين؟!واي!امروز چه روزيه!به به!"....واي!حالا خوبه مينا نجومي رو ماچ نكرد!وگرنه ميمرد!قيافه ش خيلي ديدنيه!واي!چقدر با مزه بايد شده باشه!كلي خندس!مي تونم تصورش كنم!نجومي با صورت دون دوني مي ياد سر كلاس!واي!خيلي گناه داره!ولي خوبيش اينه كه چهار روز تهطيل مي شيم!دو روزش كه تب داره!دو روزشم چون صورتش پر جوشه نمياد!".....!نهال!پاشو صبحه!پاشو مشقات مونده! مرمري منو ياد هرميون ميندازه!فقط كافيه يه بار سر كلاس بغلش بشيني تا بفهمي چي مي گم!كلاساي نجومي ياد كلاس اسلاگهورن!و نورچشمي هاي اسلاگهورنم كه جاي خودشونو دارن!پروفسور اسنيپ، دانشگره!در حاليكه هميشه ميخنده!دكتر مهري، پروفسور بينز!حتي سهراب پورم هميشه دامبلدور و يادم مينداخت تا اونروز! دارم به اين نتيجه ميرسم كه چقدر آدماي دورو برم واسه زندگيم مفيد بودند!از اون اول ترم تحصيلي كه نگاه مي كنم!سارا، مرمري ومريم كينگي!، آرش، اميد، علي ، هومن....جلوتر كه ميام....نيناز....بازم جلوتر.....بازم جلوتر ناهيد،سميرا، علي، شهرزاد و باز هم بيا.... زينب، سيما، ندا.... بازم جلو بهار، ريحانه، سامان، ساغر...مياي جلوتر ارغوان، راضيه، سميرا،...حتي شايد حامد و سهند و خيلياي ديگه!همه ي اينا باعث شدن ياد بگبرم زندگي كنم!همشون خواسته يا نا خواسته تاثيري هر چند كم داشتند!خوشحالم كه اين آدما سر رام قرار گرفتند!راستش شايد خيلي مسخره باشه ولي بيشترين تاثير رو توي اين دو سال درس دكتر نجومي گذاشت!وگرنه من الان اكثر اينارو از دست داده بودم! هي همتون بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس جان بيبيت دقيقه ي 4:19 آهنگ"فداي سرت" كامران و هومن رو گوش كن!اونجاش كه ميگه.......من خيلي تنهاممممممممم

Friday, April 28, 2006

 

هيس

با سكوت مي توان شيطان را عصباني كرد

 

ننگ بر تو اي نا برادر

laaghal mizashty bara yerooozam ke shoode delam khosh boood!ba khiale rahat mineveshtam,mikhoondam,mikhandidam!be rahaty fek mikardam,negah mikardam bedoone inke negarane in bashaam ke kasi ta tahe negahamoo mikhone!kassi fekramoo mikhone!maghzam enghadr sadas!?ya shayad enghadr man sadam, ke be in rahaty khonde misham! kheili delam mikhast hamashoo behet begam!vali ye chizi mane' mishe!midooni 2 moored too ye hafte kheili sakhte!laaghal khoshhalam yekishoo toonestam begam!khali shodam! kheili delam mikhast, faghat ye baaar to chesham negah koni, hameye inaroo bekhoni, ba'desh beri bedoone inke negam koni! ye lahze faghat be khodet va dorobaret negah kon!che negarania o dard o ranjaye maskhareiy darim!eine boozam moondim toshon, va fekram mikonim vaaay!man cheghadr badbakhtam!cheghadr badshansam! kheili delam mikhast balad boodam harf bezanam o hamonja javabetoo bedam ke befahmi ba ki tarafi!?rooot shood in harfa zadi?!vaghean moteasefam bara ye khodam!baraye tooooo!va toooo!va tooo!va hamamooon ke gharare bozorg shim o zendegi konim!

Wednesday, April 26, 2006

 

دوچرخه


Tuesday, April 25, 2006

 

راحت باش

"نهال، دستتو بيار پايين!اگه بگبرن تو ميخواي جواب بدي؟!"...."نهال، نخون باهاش!!".... ميتوان رشته ي اين چنگ گسست! ميتوان كاسه ي آن طاس شكست! ميتوان فرمان داد:"هاي!اي طبل گران...زين پس خاموش بمان." به چكاوك اما نتوان گفت:"مخوان!" ديگه سوار ماشينت نميشم، به اين راحتي!آره عزيزم!اگه بخواي تا آخر عمرت هي بگي نكن، زشته!بده عيبه!اين كارو بكني ميگيرن!اون كارو بكني ميبرن!يهو ميبيني آخر عمرته و تو هيچ كدوم از اين كارا رو نكردي! نگو به من، سر به هوايي چرا؟!! قلب منم بخواي نخواي جوونه!!! اگه بگي برو، ميرم يه جايي!!! ديگه نمي بيني ازم نشونه!!! ............................... از خودم عصبانيم!چقدر احمقم!چه جوري تونستم اين كارو بكنم!نمي دونم شايد چون همه رو دوست داشتم!چون سعي مي كردم با همه راحت باشم!سعي مي كردم با همه طوري رفتار كنم كه برام مهمند!ولي نميدونم چرا هميشه همه و بيشتر تو!هي ميگي:"نهال خراب كرد!نهال انداخت!نهال خورد!نهال مرد!" دلم مي خواست همه و البته تو!يه بار!فقط يه بار بگن:"نهال، خوب كردي!نهال، عالي بود!و..!"يعني چه جوري تونستم بزارم حرفتو بزني!ابله!ابله!آره!شايد اگه تو بودي، از ته دل خوشحال ميشدم!آره!شايد!ولي تو..... هرچي نهال ميگه برعكسش!هرچي نهال مي خوره نه اونيكيش!هرچي نهال ميزنه نه يه چي ديگه!عزيزم يراي خودت ميگم!اگه يه جا اظهار نظر نكني آدمارو كمتر ناراحت مي كني!آدما رو كمتر آزار ميدي!براي خودت مي گم! ميدونم اگه ازت دل بكنم اون وقت نوبت توئه!تويي كه سر سپرده ميشي!يادته دقيقا همين صحبتارو در مورد من داشتيم!وحالا در مورد تو!دقيقا همين حرفا،همين سوالا،همين جوابا!ولي نمي دونم چرا!انقدر خر شدم!ميگم اين آخرين باره!ديگه اصلا!من؟؟!نه ديگه عمرا!دفعه ي ديگم آخرين باره!افتادم تو يه لووپ كه بيرون اومدنش خيلي سخته!فقط مواظب باش كه:چه بسا آنچه امروز از آن توست، آرزوي فرداهاي تو باشد! انا يلي بحبك وحده انا انا يلي بريدك لي انا انا يلي بعمري اقطع انا انا وادي وادي وحده انا ********************************** دلم رميده ي لولي وشيست شور انگيز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آميز
******************** فداي پيرهن چاك ماهرويان باد
هزار جامه ي تقوي و خرقه ي پرهيز
******************** خيال خام تو با خود به خاك خواهم برد
كه تا ز خال تو خاكم شود عبير آميز
******************** فرشته عشق نداند كه چيست اي ساقي
بخواه جام و گلابي به خاك آدم ريز
******************** پياله بر كفنم بند تا سحر گه حشر
به مي ز دل ببرم هول روز رستاخيز
******************** فقير و خسته به در گاهت آمدم رحمي
كه جز ولاي توام نيست هيچ دست آويز
******************** بيا كه هاتف ميخانه دوش با من گفت
كه در مقام رضا باش وز قضا مگريز
******************** ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست
تو خود حجاب خودي حافظ از ميان بر خيز

Sunday, April 23, 2006

 

نهيليسم

صبح كه از خواب پا شدم، گفتم اولين نفري رو كه ببينم!امروز بالاخره خودمو نشون مي دم.اولين نفري كه باهام حرف بزنه!هر كي مي خواد باشه!لباسامو پوشيدم، گذاشتمش تو كتم و زدم بيرون.ياد آدم فضايي "داستان اسباب بازي"افتادم، به سوي بي نهايت و فراتر از آن!ناخودآگاه توي ايستگاه اتوبوس ايستادم.اتوبوس كه اومد دستم رفت طرف جيبموكارتمو در آوردم و روي يكي از صندلي ها نشستم!داشتم به قولم فكر مي كردم، يهو ديدم يه دختر جلو چشممه!باز تو عالم هپروت به يكي ديگه خيره شدم!مثل دفعه ي قبل تو رستوران!انقدر آقاهه رو نگاه كردم كه آقاهه فكر كرد، روانيم!سعي كردم ديگه دختر رو نگاه نكنم.يه ور ديگه رو نگاه مي كردم كه چشمم تو چشاش نيوفته!ولي مگه ميشد؟!چشماي مشكي خمار با پلكايي كه انگار روشون پودر نقره اي پاشيدن!چشاش يه برق خاصي داشت، انگار همين الان از خوشحالي گريه كرده!نميدونم چرا!ولي هي نگام با نگاش يكي مي شد!به طرز غير منتظره اي يهو اومد طرفمو گفت:"ببخشيد، فكر مي كنم، من و شما بايد صحبت كنيم!بايد باهم آشنا بشيم!هر دومون تو زندگي همديگه نقش غير قابل تصوري داريم!!".آخه چرا اين دختر؟!چرا اين؟!دلم مي گفت"قولت مهم نيست!اينبارم انجامش نده!."عقلم مي گفت"خاك تو سرت!هميشه همينجوريه!هيچ وقت قولتو عملي نميكني!هميشه ميگي فردا!هيچ وقت آدم نميشي!هيچ وقت مسئوليت پذير نيستي!"دختر دوباره گفت:"مي دونيد!تو يه كتاب در اين مورد خوندم!كه وقتي دوتا آدم نگاشون به نگاهه هم تلاقي كنه، بايد باهم حرف بزنن!روي هدف هم اثر بسيار زيادي دارند!به طوري كه ممكنه اصلا به اهدافشون نرسند!"...."جدي؟!!اتفاقا خيلي با شما موافقم!خيلي!من تام هستم!". دستش رو از زير كتش در آورد و بنگ.....!عقل پيروز شد

Friday, April 21, 2006

 

ظندگي

ابرآزادي بر آمد باد نوروزي وزيد
وجه مي ميخواهم و مطرب كه ميگويد رسيد
*****************
شاهدان در جلوه و من شرمسار كيسه ام
بار عشق ومفلسي صعب است مي بايد كشيد
*****************
قحط جود است آبروي خود نمي بايد فروخت
باده و گل از بهاي خرقه ميبايد خريد
*****************
گوئيا خواهد گشود از دولتم كاري كه دوش
من همي كردم دعا و صبح صادق ميدميد
*****************
با لبي وصد هزاران خنده آمد گل بباغ
از كريمي گوئيا در گوشه اي بوئي شنيد
*****************
دامني گر چاك شد در عالم رندي چه باك
جامه اي در نيكنامي نيز مي بايد دريد
*****************
اين لطايف كز لب لعل تو من گفتم كه گفت
وين تطاول كز سر زلف تو من ديدم كه ديد
****************
عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق
گوشه گيران را از آسايش طمع بايد بريد
****************
تير عاشق كش ندانم بر دل حافظ كه زد
اين قدر دانم كه از شعر ترش خون مي چكد

Tuesday, April 18, 2006

 

موند

بخون،با بغض بخون..."گفتي كه قلبتو پس ميدم ديوونه
گفتم اين قلب توئه پيشت بمونه
خواستم عاشقت كنم، گفتي محاله
گفتي كه تو هم دلت چه خوش خياله
من مي گفتم: شب عشق با اين سياهي
نداره ترسي برام وقتي تو ماهي
تو مي گفتي: آره من ماهم
ولي تو اومدي آسمونتو اشتباهي
خوندي؟آخي نداشت؟خدا وكيلي خيلي آخي داشت!خيلي گناه داره پسره!مخصوصا خط آخرش!كلي ضايع مي شه!خيلي گناه داره!
آخيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي!
حتي اون فيله كه ميمون مياوفته روشم آخي داره!خيلي!
دلم خيلي سوخت!همش ياد دريا بودنش مي افتم تو سرزمين شمالي!خيلي راحت بود!مثل دريا!خيلي ساده!هيج وقت نميتونم تصورش رو بكنم يكي تا وقتي زنده اس، مردنش رو ببينه!يكي انقدر به مرگ خودش نزديك شده باشه كه سر قبر خودش واسه خودش زار بزنه!يكي انقدر با مرگش نزديك باشه و انقدر راحت!خيلي سخته!ناراحت كنندس!شايد واسه همينم بايد ميمرد!چون خيلي وقت بود مرده بود!بالاخرم مرد!من يكي كه خيلي دوستش داشتم!پوپك گلدره دريا بود و دريا شد!آخيييييييييييييييييييييييييييييييي
قربونت برم، خيلي دوست دارم!خيلي خيلي!ميدونم كه ميدوني دوست دارم!واسه همين هميشه هستي پيشم!واسه همين هميشه دوست دارم!چون هميشه هستي!چون هيچ وقت گم نميشي!
اي خدا و اي اله
تو كجايي تا شوم من چاكرت
چارقت دوزم كنم شانه سرت

Thursday, April 13, 2006

 

hmmmm!

مادر جون من، وقتي يه اتفاقي براي كسي مي افته(حالا هركي ميخواد باشه، غريبه، آشنا،...)كسي كه بشناسدش!به هزار جا نذر ميكنه كه ايشالا خوب شه، اوضاع و احوالش روبراه شه!بيشترم ميره امامزاده صالح يا صلوات مي فرسته! اين يه هفته، شدم مامان جون!فكر كنم يه روزه تموم بايد برم امامزاده صالح بس بشينم!پوست ناخنم از اينور به اونور كامل كنده شد!امروز مامانم گفت:"چشات چقدر سرخ شده!"بدون اينكه كاري بكنم، چشام خارش گرفتن!هي ازشون آب مي اومد!بدون اينكه گريه اي در كار باشه!اصلا نميتونستم يه جا آروم بشينم!سر همه داد ميزدم!حوصله ي هيچ كاريو نداشتم!حتي واسه امتحانمم هيچي نخوندم!نگرانم!نگران خودم!تو!هممون!همتون! نميدونم شنبه امتحان دكتر نجوميو چه كنم!هيچي نميتونم بخونم! نميدونم مي فهمن با آدما چي كار ميكنن؟!اونا همه رو درو مي كنن!همه رو زير پاهاشون له ميكنن!نميدونم ميدونن با آدمايي كه دل دارن، جون دارن، جووني دارن، چه مي كنن؟نميدونم مي تونم اينجوري ادامه بدم يا نه؟نمي دونم مي تونم سر قولم بمونم يا نه؟

 

زيباست

مرگ عاشقان زيباست باغي از صنوبرها ارغواني از آتش رودباري از الماس وز كبوده جنگل ها مرگ در خزان فرياد آن زمان كه مي پوسد ريشه هاي ابريشم برگهاي نيلوفر وز كبوده مي ماند سايه هاي خاكستر مرگ هيچ زيبا نيست مرگ عاشقان زيباست مرگ عاشقانه ي شهر مرگ عاشقان در شب با شكوهتر مرگي ست مرگ عاشقانه ي رود بر كناره ي دريا مرگ نيست وز مرگش مي خواني مرگ شاهوار اينست
*************
*************
پنج
من عشق را ديدم ـ
احساس را ديدم
و خودم را در آئينه تو
چه پوچ بودم و زشت
و تو را درآئينه خود
چه سليس بودی و روان
آه صد افسوس
که من با تو تر نشدم
کاش باران زده بود
تا نگاه خيس باران زده ات را
فرو می بردم در دل
و صعود می کردم در شور
من طرحي از روی تو را
با خود برده بودم به خيالم
که اگر شبی ماه نبود
من پای در تاريکی شب نگذارم
.من نميرم .من .....آه
محمود مشرف آزاد تهراني

Thursday, April 06, 2006

 

طالع نوروزي

خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بيداد كني شرط مروت نبود
ما جفا از تو نديديم و تو خود نپسندي
آنچه در مذهب ارباب طريقت نبود
خيره آن ديده كه آبش نبرد گريه ي عشق
تيره آن دل كه درو شمع محبت نبود
دولت از مرغ همايون طلب و سايه ي او
زانكه با زاغ و زغن شهپر دولت نبود
گر مدد خواستم از پير مغان عيب مكن
شيخ ما گفت كه در صومعه همت نبود
چون طهارت نبود كعبه و بتخانه يكيست
نبود خير در آن خانه كه عصمت نبود
حافظا علم و ادب ورز كه در مجلس شاه
هر كه را نيست ادب لايق صحبت نبود

Archives

July 2005   August 2005   September 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   March 2010   April 2010   May 2010   July 2010   September 2010   October 2010   November 2010   December 2010   January 2011   February 2011   March 2011   July 2011   November 2011  

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]