Anonymous

No time...No where...No ONE

Thursday, July 20, 2006

 

\P\T\SL...l..........!

bia bia bia bia bia........tik tik tik..........boooooooooooooooooof!

Monday, July 17, 2006

 

تی تی

می شه زودتر تمومش کنی؟!....الو,صدا بد میاد,الو.....بگو دیگه!چه مرگته!....الو....الان خوشحالی نه!گند زدی به زندگی!به هر چی و هرکی دست میومده...!الو, صدا نمیاد.بلندتر حرف بزن!...لطفا بسه!دیگه دارم جوش میارم.چرا خودتو می زنی به خریت؟...بوق بوق بوق

Sunday, July 16, 2006

 

انجیل

در ابتدا کلمه بود, و کلمه نزد خدا بود.و کلمه خدا بود.همان در ابتدا نزد خدا بود.همه چیز به وسیله ی او ساخته شد و بی او چیزی از موجودات وجود نیافت.در او حیات بود و حیات نور انسان بود

Friday, July 14, 2006

 

9thing

بابام همیشه میگه:"کسی که فکر می کنه در مسند قدرت و از روی نادونی و نفهمی و بچگی کاری رو کرد, چیزی بهش نگو.بزار فکرشو بکنه!بزار خوش باشه, خودش می فهمه شرمنده می شه!"خواهرم همیشه با این حرفش مخالفه!و همیشه آخر این حرف دعوا ا!و من این وسط فکر می کنم که بابام چقدر بزرگه, بعد فکر میکنم که چقدر بزرگ بودن سخته! مادر بزرگم همیشه میگه:"هیچوقت بد کسی رو نخواه, حتی اگه اون باعث ناراحتیت شده باشه!" بعدش فکر میکنم که خیلی سخته در اوج ناراحتیت, اون فرد و نفرین نکنی که همون بلا سر خودش بیاد مامانم همیشه میگه:"با آدما اونجور که دلت می خواد باهات رفتار کنن رفتار کن!"و من فکر میکنم کاش آدما همه چیزاشون مثل هم بود اخلاق, رفتار, تربیت هاو... بعد به این نتیجه می رسم که اگه اینطور بود دیگه دوستی مطرح نبود. حوا خیلی بهشت رو دوست داشت ولی دیگه از غربت و بی کسی اونجا خسته شد ه بود, دلش هیجان می خواست واسه همین سیب ممنوع رو خورد! نگران نباش!خیلی داره نزدیک میشه!اولا موقع ورزش, دویدن,الان موقع راه رفتن, دنده عوض کردن, غذا خوردن, وایستادن!کم کم موقع حرف زدن, نگاه کردن و ... تمام دلم واسه اکسل خیلی تنگ شده!واسه چشمای شیطون و خندونش که یه عالمه زندگی میده!

Saturday, July 01, 2006

 

بچرخون

چرخ و فلك مي چرخه!بچرخ..بچرخ..بچرخ.......گفتم كه با يه دق كوچولو خوبه بد ميشه،بده خوب!با يه تلنگر كوچولو ورق بر ميگرده و تو ميشي ته همه ي حماقتهاي دنيا!كلاس اول....شاه و ملكه اش.... يه شاه ديگه با ملكه ي سرزمينش....شاه تنهاي بدون ملكه....وزير مختار....وزير جنگ....وزير ارتباطات مملكت يخها..... چرا چاپلين؟؟؟با كلاه شاپويي آقا جون و مداد مشكي مامان براي سبيلاش تو كفش نارنجي بندي؟؟؟آخرشم موند رو دلت كه واسه چي تو آبدارخونه گم شد؟؟؟

Archives

July 2005   August 2005   September 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   March 2010   April 2010   May 2010   July 2010   September 2010   October 2010   November 2010   December 2010   January 2011   February 2011   March 2011   July 2011   November 2011  

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]