Anonymous

No time...No where...No ONE

Saturday, May 30, 2009

 

جوگيري-2

بابام تعريف ميكنه زمان انتخابات رياست جمهوري آمريكا كه بين كارتر و ريگان بوده از دوستش مي پرسه به كي راي مي دي؟
كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا بوده و مردم هم خيلي دوستش داشته اند تا حدي كه با اسم كوچك صداش ميزدند"جيمي،جيمي" ولي انقلاب ايران و فرار شاه از ايران باعث شد مردم حسشون از دست بدن
بعد آقاي دوست جواب ميده
I hate Reygan, but I have to vote to him

Saturday, May 23, 2009

 
يه چند ساليه كه فهميدم با صادق هدايت يه روز به دنيا اومدم
اگر کتاب های فروید را سرسری نمیخواندی میدیدی که فحش یكی از اصول اکی لیبر( تعادل) آدمیزاد است . اگر فحش نباشد ، بله ، آدم دق میکند . هر زبانی که فحش مند است ، دق دل مردمش بیشتر است . از تعداد فحش و نوع فحش هر زبانی میشود از اوضاع مردمی كه تو یک ناحیه هستند سر در آورد . رابطه ی بینشان را کشف کرد . زبان فارسی اگر هیچ چیز نداشته باشد ، فحش آبدار زیاد دارد. و بدون وقفه از حالت جدی در آمد : ما که سر این ثروت عظیم نشسته ایم چرا ولخرجی نکنیم ؟ هان دوست عزیزم ؟ شما را چه ميشود ؟ ديگر ي چس فحش را هم به ما نميتواني ببيني ؟ بله ! ايمايه اينجوري هستيم . ميخواي بخواي ، نميخواي نخواي . موجودي هستيم فحشمند و تا دلمان ميخواهد فحش ريخت و پاش ميكنم تا همه عبرت بگيرند
.......
براي چه ؟ براي چه كوكائين يا ترياك ميكشند ؟ براي لذت ... آدميزاد دايماً پي لذت است ... هر كسي يك جور لذت گيرش ميايد .مگرفرويد را نخوانده اي؟ اغلب لذت ها مازوشيست است . دندان كرم خورده ايت كه درد ميكند چوب توش ميكني ، دردت ميايد ، ضمناً لذت ميبري . خودت را ميخاراني ، پوستت را ميكني ، لذت ميبري . لذت دردناك يا درد لذت بار ... من چه ميدانم ؟ الكل هم لذت ميدهد . آدم را گرم ميكند ... آدم را ياغي ميكند و اين صرفه ندارد . به چيني ها ترياك مجاني ميدادند كه وا بدهند
..............
ما ملت اگزيستانسياليست سر خود هستيم . صورتمان را نمي تراشيم ، سلماني نميكنيم ، جلو همديگر آروغ ميزنيم و حتي شاعر شيرين سخن مان شهريار ميان اشعار لطيفه اش زندگي را آروغ ميداند
http://degargon.blogfa.com/post-48.aspx

Monday, May 18, 2009

 

روزاي عجيبِ گَسي

آدمي كه جلو بيفته حس رهبري و قدرت مي گيرتش و همينجورمغرور ادامه ميده، بعد اوني كه پشت سرشه احساس مي كنه عين انگل چسبيده به جلوئيش، سعي مي كنه بهش نزديك بشه و جلو بزنه ،جلويي يهو احساس خطر مي كنه، مي ترسه مي ايسته و عقبي ازش جلو ميزنه، حالا جلويي همش نگاهش به عقبه كه مبادا عقبي قصد جونش رو داشته باشه، همينجوري ميفتن تو يه لوپ كه تا ابد ادامه داره

Monday, May 11, 2009

 
بران، بران، قايقت را، نرم و سبك، در مسير آب، با شور و شادي، با خوشحالي و شادماني كه زندگي رويايي بيش نيست
آقا من از همه حرفايي كه تو اين سه ماهه زدم، كارايي كه كردم كمال بخشايش دارم. آرش و هوشمند و مريم و آدماي زياده ديگه اي كه درست يادم نمياد خيلي ببخشيد. خيلي بوس. خيلي خوبين. آدم مي شم دارم

Sunday, May 10, 2009

 
آقايون، خانمها، من افسرده نيستم و نه تو. ما همه خوب هستيم و در اين خوبي غوطه وريم و از اين غوطه شاديم و از اين شادي لذت مي بريم و من و تورا دربردارد ولي پوشش نمي دهد بهم فشرده ايم و تو هم مي لوليم. من خوبم، خيلي خوبم، يه چيزي زير سينه ام سفت شده، يه چيزي پشتم گرومپ گرومپ مي كنه. هانگا پونگا و ما همه خوب هستيم و در اين خوبي غوطه ور و از لذائذ دنيا وآخرت بهره مي بريم و ميوه هاي بهشتي ان جير و ان ار و ان گور را از شاخه ها مي چينيم نوش جان مي كنيم و تخمش رو تف مي كنيم بيرون. اين روزا يه بغل پر از مهر و محبت جديد دلم مي خواد كه هيچي نخواد بدونه اگه شونه هاش خيس شد و لذت مي بريم از اين نهافسردگي افسرده نيستيم فقط كمي راهمون رو گم كرديم ويلون شديم

Friday, May 01, 2009

 

جو گيري

مي گن از علائم افسردگي: كم اشتهايي، بي حوصلگي، نداشتن اعتماد و حس خوب به خود، نداشتن اميد به آينده. اگه اولي رو در نظر نگيريم ميشه گفت اكثريت جامعه امروز ايران افسرده اند. نق ميزنيم كه كار نيست، كه فلان نيست، كه اينجور، اونجور، هي غر مي زنيم، جوونامون كار نميكنن ول مي چرخن، واسه اينه كه ملت غمزده اي هستيم. پريروز كه شنيدم دوستم حس منو داره ماتم برد. يه ذره كه فكر كردم ديدم انگار تودانشگاه هم يه چيزي تو هوا پخشه ، يه چي كه بوي حرفاي اون دوستم و حس و حال منو داره. بعد ديدم همه جا پخشه، تو فضاست. و اكثريت به اين مرض دچارند. حالا وقتي تو اين جور جوي كسي مثل افشين قطبي وارد بشه و بياد اميد بده، حرف زدنش رگه اي از شادي و نشاط و درستي داشته باشه معلومه كه خيليا حمايتش مي كنن. امروز مهمون برنامه اي بود همينجور كه حرف مي زد از آينده قشنگ روبروش مي گفت اميد ميداد كه تيم ملي حتماً ميره جام جهاني، يه چيزي تو قلبم پريد بالا، يه چيزي كه خيلي وقت بود اون تو ساكن بود. دوست داشتم بشينم تا آخرحرفاشو گوش كنم و روحيه بگيرم. اون از فوتبال مي گفت و من زندگيم رو ميچيدم و با خودم و برا خودم ذوق مي كردم. مثل يه روانشناس يا مشاور ه كه به ملت افسرده دل ايران انرژي مثبت ميده. ولي اين روانشناسه بايد حواسش به خودش باشه كه مرض مريضا به خودش سرايت نكنه. مطمئنم چندماه ديگه اگه ايران به آفريقا نرسيده باشه و يه شب عادل مسابقه اس.ام.اس بزاره كه" آيا قطبي مربي مناسبي براي تيم ملي بود؟"، حداقل نصف آدما حمايتش مي كنن، فقط اگه چيزي از همين قطبي مونده باشه

Archives

July 2005   August 2005   September 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   March 2010   April 2010   May 2010   July 2010   September 2010   October 2010   November 2010   December 2010   January 2011   February 2011   March 2011   July 2011   November 2011  

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]