جديداً يه كتاب خوندم به اسم : خودشناسي با روش يونگ نويسنده اش مايكل دانيلز !خيلي كتاب جالبيه!يك قسمتي از كتاب اينجوريه:
چرا در افسانه ها و تاريخ تمدنهاي كهن و باستاني زن ازجايگاه برتر و ويژه اي بر خوردار است و اغلب خدايان الهه و مؤنث بوده اند
در حاليكه در قرون اخير زنان ضعيف ، خوار، ديوانه و پليد محسوب مي شوند، براي نمونه جادوگران را اكثراً زن مي پندارند؟
كيش پرستش "الهه بزرگ" ظاهراً تا مدتها، حتي تا 3000 سال قبل از ميلاد، در تاريخ بشر رواج داشته است.مطالعات انجام شده برروي هنرهاي قديمه و اشياء مقدس ماقبل تاريخ، اشاره به رواج آيين پرستش"الهه بزرگ" يا "مادر زمين" در آغاز "عصر حجر" يا 30000 سال پيش دارد.در اين كيش زن و بارداري و باروري ظاهراً مضامين اصلي را تشكيل مي دادند، و احتمالاًساختار اجتماعي در اين دوران به صورت مادر سالاري و مادر تباري بوده است.با تاكيدي كه بر"اصل مادينگي" وجود داشت، به احتمال قوي ماه نيز در اين كيش مورد پرستش قرار مي گيرد
در اين موقع، با تشكيل تدريجي شهراها، اختراع چرخ و به وجود آمدن نوشتار و حساب، پيشرفتهاي عظيمي كه در ستاره شناسي صورت گرفت،سيستمهاي طبقاتي به وجود آمد و سازماندهي جامعه بر محور"پادشاه" تشكيل شد كه نمايشگر نصوري نوين از نظم و ساختار گيتي بود.در همين زمان كاهنان مرد اداره آيينهاي مذهبي را به عهده گرفتند،پدر سالاري و پدر تباري احتمالاً در جامعه پا گرفت.در اين عصر تسلط مردان ب رجامعه و مذهب به وضوح مشاهده مي شود.با رواج پدرسالاري، فرهنگ وابسته به ماه جاي خود را به فرهنگ وابسته به خورشيد بخشيد.اگرچه آيينهاي "الهه پرستي" به نحوي در بسياري از نقاط دنيا ب رجاي ماندند ولي غالباً به ضورت اقليتي و زيرزميني د رآمدند.به عنوان مثال در يونان پرستش قديميتريم الهه، "گايا"(مادر زمين) جاي خود را به پرستش "زئوس"(پدر آسمانها) بخشيد.
بدون شك تسلط مردان و رشد فرهنگهاي خورشيد پرستي تا اندازه اي توام با سركوب زنان و كلاً تحقير"اصل مادينگي" بود.به همين دليل زنان خوار و خفيف و ذليل محسو ميشدند.بنيانگذاران كليساي مسيحيت حتي بر ير اين مسئله كه آيا زنان نيز روح دارند يا نه، مجادله مي كردند.در بسياري از اديان ومذاهب هنوز مقام و منزلت زن از مرد پايين تر است.!