Anonymous

No time...No where...No ONE

Thursday, January 08, 2009

 

مي ترسم

همه چيز عاليه!با اينكه اول نگران بودم كه بعد از تعطيلات چي پيش مياد با اينكه دل تنگ بودم و از دلتنگي خودم حرص مي خوردم، با اينكه دلم پيش دوستان سفر رفته ام بود، با اينكه نگران دلسوختن بعد از شنيدن خوشي هايي كه تو سفر گذروندن، بودم، با اينكه نگران اوضاع درسي و امتحانات وتو هول و ولاي پاس شدن و نشدن، تموم شدن يا نشدن بودم، با همه اين احوال از اين تعطيلات لذت كافي بردم. تو اين چهار سال از نشستن تو خونه و درو ديوار نگاه كردن متنفر بودم. پنج شنبه جمعه ها خودم رو به درو ديوار مي زدم برم بيرون. گاهي نميشد و افسرده مي شدم و گاهي مي شد و تا چند روز انرژي داشتم. حالا باورم نمي شه با خونه نشستن و هيچ كاري نكردن(منظور از كار: تلويزيون ديدن، آهنگ گوش دادن، كتاب خوندن، فيلم ديدن و اينترنت بازي و...) انقدر خوشحالم و فكرم مشغول هيچ جا نيست. يه جور حس رهايي و آزادي ه!باورم نمي شه يه هفته است هيچ اس.ام.اس اي به دستم نرسيده و انقدر راحت و شادم!بجزاي-ميل هاي روزانه يه گروپ كه هميشه مياد، اي-ميلي ندارم و بجز روزي سه ربع شايدم كمتر نمي چتم ولي باورم نمي شه كه (زندگي چقدر قشنگ تر و راحت تر و بي دغدغه تره اينجوري!(بي دغدغه خيلي كلمه است!تازه كشفش كردم و عاشقش شدم
ندا چند بار پست گذاشته بود كه اينترنتش قطع شده و چقدر خوبه ولي هميشه با تعجب پستش رو مي خوندم!هميشه حس مي كردم پشت اين نوشته اش يه چيز ديگه است يعني خيلي افسرده است ولي اينو نوشته كه ما فكر كنيم خوشحال ه. ولي حالا تازه مي فهمم واقعاً چه حس خوبي داشته!اين يه هفته يا چند روزه، تنهايي كردم! تنهايي خوابيدم!تنهايي بيدار شدم!فقط تنهايي نخوردم كه اونم واسه اينكه آدمايي كه دوستشون دارم، دوست نداشتن تنهايي بخورن منم مجبور شدم ساعتي مثل اونا باشم!ولي باز شب، تنهايي نوشتم و نوشتم! روز، تنهايي خيال پردازي كردم!تو اين چند روز به كارايي كه عاشقشون بودم رسيدم!الان باورم نمي شه ديروزو پريروز، چه چيزايي خوندم و چه كارايي كردم!واسه آينده نزديكم يعني همين يكي دوماه ديگه اگه همه چي درست پيش بره برنامه ريختم و كارامو تنظيم كردم!كتابا،مقاله هايي كه بايد بخونم، جاهايي كه بايد برم، فيلمايي كه بايد ببينم، كارايي كه بايد بكنم! همه رو ثبت كردم. باورم نميشه كلي ايده و الهام واسه نوشتن شعر و داستان، يهو ميومد تو ذهنم! كلياشو رو كاغذ آوردم!كليشو يه جايي تو مغزم نگه داشتم تا كامل تر شه! نمي خوام اينو بگم ولي انگارواقعاً اتفاق افتاده!انگار خودم رو پيدا كردم!يه جورايي انگار تو اين سال ها سعي مي كردم عوض شم ولي نشدم!بازم برگشتم به خود قبليم!خود قبلي اما بوي نويي ميده- ولي هنوزمثل سابق اگه دوروز تو خونه بشينه از اينكه روز سوم از خونه در بياد مي ترسه!مي ترسه كه اين آزادي و راحتيش خدشه دار شه- . با اين حال تو اين تعطيلاتي كه هيچ جا نبودم، بجز خونه! وحتي بيرون رو هم نگاه نكردم- يعني اصلاً يادم نميومد كه خارج از خونه اي هم وجود داره- با هيچكس نبودم بجز اونايي كه واقعاً دوستشون دارم . از تك تك لحظات تنهاييم لذت بردم!با تمام وجود ذره ذره اشو مزه كردم و طعمش رو به حافظه سپردم كه اگه دوباره فرصتي دست داد، يه تعطيلات ديگه، جائي ديگه، تو جنگل، تو دريا يا تو كوير، برگردم مزه اشو بچشم و روحيه بگيرم واسه ادامه راه.

Comments:
pesar >:d<
be chiz ha be baran beresan salame ma ra be har hal
 
yani be har hal az tarafe un badbakhtayi ke hanuz tu khune mipusan... hanuz mitarsan..eine sag
 
خاک به سرم! داری می شی مثل من! مواظب خودت باش!!
 
Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

Archives

July 2005   August 2005   September 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   March 2010   April 2010   May 2010   July 2010   September 2010   October 2010   November 2010   December 2010   January 2011   February 2011   March 2011   July 2011   November 2011  

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]