Anonymous

No time...No where...No ONE

Sunday, January 18, 2009

 

شازده كوچولوي عجيب من

گفت:"راه بريد." يه گُله جا بود و چند نفر آدم. اگه مواظب نبوديم مي خورديم بهم." راه بريد و همه جارو مال خود كنيد." از همه جا مي رفتيم. نا متقارن،نامنظم، هرراهي به ذهنمون مي رسيد مي رفتيم."به همديگه نگاه كنيد." سهراب مات و مبهوت و خشن هيچي بروز نمي داد. با سبيلاي كلفتش عين آدماي قاچاقچي نگاه مي كرد و ترس مي ريخت تو دل آدم. از كنار هاشم كه رد مي شدم كلي روحيه و انرژي مي گرفتم، خنده اش سرشار از شادي بود.نور كم و كم ترشد.راه رفتنمون آروم و آروم تر.اصلاً انگار تو خلا اي و هيچ حركتي نمي كني. همه جا سكوت بود. صدايي از كسي درنميومد."حالا دوستت رو كه ازت خيلي دوره مي بيني. مثلا يه سياره ديگه يا يه جاي دور" تو اون سكوت آرامش بخش، دوست من پيداش شد. يه جايي اون بالاها رو ستاره هاي بالاسرم. موي بلند و طلايي. شازده كوچولوي دختر. حالش رو پرسيدم. گفتم چقدر دلم براش تنگ شده. اونم جواب مي داد. گفت منم دلم تنگ شده ولي نمي شه كاري كرد. از زندگي و كاروبارش مي گفت. همه ساكت بودند و با دوستاي دوراز دسترسشون نجوا مي كردند."كم كم بايد باهاش خداحافظي كني.بايد بره.سفينه اش منتظرشه تا ببرتش به سرزمين زندگيش!" نوركامل رفت.هيچي نمي ديدم بجز لباس سفيد پريسا. سكوت شكسته شد. شازده كوچولوي من داشت مي رفت. داشت ناپديد مي شد. يه لحظه ترس برم داشت، اگه يهو بره و من باهاش خداحافظي نكرده باشم چي؟عين دائي رضا كه رفت و غصه يه خداحافظي گذاشت رو دلم. بالا رو نگاه كردم. پيداش شد. واضح و كامل.هيچي نمي شنيدم جز صداي ندا كه داد مي زد: برو كه ديگه حالم بهم مي خوره ازت!برو ديگه ريختتم نمي خوام ببينم. شازده ي من داشت برام دست تكون مي داد. آروم با بغض بهش گفتم: داري مي ري؟نيومده مي خواي بري ديگه؟منو بگو كه اينهمه دلم برات تنگ شده بود.هيچي نگفت.ساكت و آروم با چشماي خيس نگاهم مي كرد فقط. اشكام سرازير شد."داره سوارمي شه .آخرين دقايق ه" يهو نفهميدم چي شد. ناخودآگاه داد زدم: نينا جون، دلم برات تنگ شده. نينا جونم جات خيلي خاليه.همين دوتا جمله رو چند بار زار زدم.سوار شده بود.نور زياد و زيادتر شد.اشكام هنوزم ميومد.گفتم خوش باشي و گونه ام رو پاك كردم

Comments:
E, pas nina bud. avvalash fek kardam marbut be class e tur liderie!
 
na nina bood na classe leaderi!marboot be ye class dge mishod ke ninam qatysh shod be tore ajibi!
 
Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]





<< Home

Archives

July 2005   August 2005   September 2005   November 2005   December 2005   January 2006   February 2006   March 2006   April 2006   May 2006   June 2006   July 2006   August 2006   September 2006   October 2006   November 2006   December 2006   January 2007   February 2007   April 2007   May 2007   June 2007   July 2007   August 2007   September 2007   October 2007   November 2007   December 2007   January 2008   February 2008   March 2008   April 2008   May 2008   July 2008   August 2008   September 2008   October 2008   November 2008   December 2008   January 2009   February 2009   March 2009   April 2009   May 2009   June 2009   July 2009   August 2009   September 2009   October 2009   November 2009   March 2010   April 2010   May 2010   July 2010   September 2010   October 2010   November 2010   December 2010   January 2011   February 2011   March 2011   July 2011   November 2011  

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

Subscribe to Posts [Atom]